اشعار زیبای بیژن ترقی

%name اشعار زیبای بیژن ترقی

اشعار زیبای بیژن ترقی

به‌ رهی دیدم برگ خزان      پژمرده ز بیداد زمان      کز شاخه جدا بود

 چو زگلشن روکرده نهان     در رهگذرش بادخزان     چـون پیک بلا بود

ای برگ ستمدیدة پاییزی …… آخر تو زگلشن زچه بگریزی ……

روزی تو هماغوش گلی بودی …… دلداده ومدهوش گلی بودی

 ای عاشق شیدا      دلـــدادة رســوا      گویمت چرا فسرده‌ام

 درگل ، نه صفایی      باشد نه وفایی      جزستم ز وی نبرده‌ام ……

خار غمش در دل بنشاندم      در ره او من جان بفشاندم

تا شد نوگل گلشن و زیب چمن

رفت آن گل من از دست      با خار و خسی پیوست

من ماندم و صد خارستم      وین پیکر بی‌جان

ای‌ تازه‌گل‌گلشن      پژمرده شوی چون من

هر برگ تو افتد به‌ رهی پژمرده و لرزان

اشعار زیبای بیژن ترقی اشعار زیبای بیژن ترقی

ترانه های بیژن ترقی

اگر گویم من از چشمان او افسانه ای را

بیشتر:  شعر کوتاه تبریک عید نوروز 1400 + عکس نوشته عید نوروز 1400

حدیث چشم او ریزد به هم میخانه ای را

در این فصل گل ای ساقی که غم بگریزد از دل

چه سازم با غم عشقی که در دل کرده منزل

رسانی گر به من پیمانه ای را

رسانی گر به من پیمانه ای را

سر عقل آوری دیوانه ای را

درون سینه ام پرورده ام بیگانه ای را

به طوفان داده ام کاشانه ای را

به لبهایم رسان پیمانه ای را

اگر گویم من از چشمان او افسانه ای را

حدیث چشم او ریزد به هم میخانه ای را

زبس بر دل زدم سنگ محبت

برآید از دل آهنگ محبت

اگر خواهی که از خاطر برم غمهای هستی

مرا با خود ببر یک لحظه در دنیای مستی

رسانی گر به من پیمانه ای را

سر عقل آوری دیوانه ای را

%name اشعار زیبای بیژن ترقی

اشعار بیژن ترقی

گل من چندین منشین غمگین شام محنت بسر آمد

سر و دست افشان غم دل بنشان غمخوارت از سفر آمد

بیشتر:  هلن کلر کیست؟

ز چه بنشستی بگشا دستی آذین کن صحن و سرا را

که پس از غمها به رخ شبها آب و رنگ سحر آمد

شب مهتابی ز چه بیتابی روشن کن شمع صبوری

منشین غمگین که مه دیرین تابان و جلوه گر آمد

تو که آگاهی که چه شبهایی بایاد او بنشستیم

شب بارانی غم پنهانی رفت و نور بصر آمد

پس از آن دوری غم مهجوری شور و شادی بر پا کن

ز غم پنهان نشوی گریان چون او خندان ز در آمد

شب مهجوری ز ره دوری آوای رهگذر آمد

که سحر سر زد غم دل پر زد شادی از بام و در آمد

شب جانکاهی شر آهی زد ابر غم به کناری

به سر افرازی به دل افروزی خورشید ما به در آمد

پس از هجران غم بی پایان پیدا خاتم عشقم

به دلم نوری چه شر و شوری زان مرغ خوش خبر آمد

اشعار زیبای بیژن ترقی اشعار زیبای بیژن ترقی

شعر عاشقانه بیژن ترقی

بیشتر:  زندگینامه احمد شاملو

باز دلم پرخونه امشب

چشم من گریون امشب

اشکم از دیده روونه

نم نم بارونه امشب

دامن من شد دوباره

آسمون پر ستاره

زندگی در چشمم شبهای بی مهتاب را می مونه

زندگی در چشمم شبهای بی مهتاب را می مونه

باز دلم پر خونه امشب

چشم من گریون امشب

اشکم از دیده روونه

نم نم بارونه امشب

دامن من شد دوباره

آسمون پر ستاره

بی تو ابر گریه بارم

بی تو شور لاله زارم

بی تو رنجور و پریشون

بی تو سرگردون و حیرون

بی تو من همچون غریبی

خسته و سر در گریبون

زندگی در چشمم شبهای بی مهتاب را می مونه

زندگی در چشمم شبهای بی مهتاب را می مونه

باز دلم پرخونه امشب

چشم من گریون امشب

اشکم از دیده روونه

نم نم بارونه امشب

دامن من شد دوباره

آسمون پر ستاره

دامن من شد دوباره

آسمون پر ستاره

((بیژن ترقی))

 

منبع: بیتوته

مطلب پیشنهادی

شروع بیت با حرف ب

ادبیات و شعر شروع بیت با حرف ب اشعاری با شروع حرف ب در این …